شهید جعفر رحمت نژاد
شهید جعفر رحمت نژاد نام پدر: محمد مهدی نام مادر : زهرا قنبری تاریخ تولد : 1341/09/07 تاریخ شهادت : 1360/10/14 محل شهادت : آبادان، ایستگاه 12 وضعیت تاهل : مجرد یگان : لشگر 25 کربلا نوع عضویت : بسیج تحصیلات : راهنمایی کد شهید : 4009 رسته : پیاده نحوه شهادت : اصابت ترکش خمپاره گلزار : آرامگاه معتمدی
وصیت نامه شهید جعفر رحمت نژاد
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
البته مپندارید که شهیدان در راه خدا مرده اند بلکه زنده اند و در نزد خدا متنعم خواهند بود. (سوره آل عمران آیه 169)
ضمن عرض سلام خدمت رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و درود فراوان به روان پاک شهیدان به خون خفته اسلام به خصوص شهدا تازه به خون آغشته اسلام. درود بر تمام پاسداران انقلاب که از جان و مال مایه می گذارند و تا آخرین قطره خونشان با امپریالیسم شرق و غرب به خصوص با آمریکا جهانخوار مبارزه می کنند. الان در آبادان مستقر می باشم لحظه ای که در حال نوشتن نامه ام، لحظه خداحافظی است، لحظه وداع با شما و با دوستان و فامیلان و لحظه سلام به الله و به سوی الله، به آنان (بستگان و آشنایان) بگوئید جعفر مشغول انجام وظیفه خود برای حفظ اسلام و در راه الله می باشد. وضع جبهه های جنوب بی نهایت عالیست و تمام نیروهای مسلح اعم از ارتشی و پاسدار و بسیج مستضعفین و کل نیروهای مسلح با روحیه ای شاد مشغول جنگ با دشمنان اسلام می باشند. به امید پیروزی کامل لشکریان اسلام بر لشکریان کفر صدامی، اما اگر سعادت را داشتم چه بهتر، اگر نداشتم پیروزی کامل را بر شهادت ترجیح می دهم.
اولین وصیتم این است که مرا در کنار مزار برادر همرزمم شهید عباس قندی دفن نمائید. دوم بدهکاریهایی که داشتم اگر نپرداختم بپردازید تا خداوند از من راضی باشد، انشالله تعالی. سوم نماز و روزه هایی را که از نظر مسئولیت در پیشگاه خدایم انجام ندادم. به پدر و مادرم بگوئید نماز و روزه ها و همچنین نماز شبهایی را که بجای نیاوردم تا آنجا که در توان دارند انجام دهند. از تمام گناهها و اشتباهاتی را که از نظر دینی و شرعی مرتکب شده ام از پدر و مادرم بخواهید که مرا عفو نموده و رضایت خویش را از من سلب ننمایند تا در پیشگاه خداوند مسئولیت نداشته باشم، که در عالم برزخ بتوانم زبانم را باز نمایم و جواب امتحاناتم را بدهم.
وصیت دیگری ندارم بجز پیروزی سپاه اسلام بر کفر جهانی. مرگ بر منافقین و مشرکین به سرکردگی ارباب بزرگشان آمریکای جهانخوار. مرگ بر بنی صدر لیبرال و سازشکاران ضد ولایت فقیه و طرفدارانشان منافقین و مشرکین که دل امام امت ستمدیده را به درد آوردند و امیدوارم همان نفرین امام و نفرین این امت رنجدیده خدای تبارک و تعالی قلب آنها را بدرد آورد و ریشه آنان را نابود سازد. انشاالله تعالی عذاب الهی هر چه زودتر بر این منافقین و کافرین خواهد آمد به امید آن زمان.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
************
هوای گرم آبادان اینروزها بیداد میکرد ولی مثل خیلی از سختیها و مشکلات دیگر عادی جلوه می کرد. ماهایی که تا مدتی قبل از تاریکی تو محل و کنار خانه خودمان ترس داشتیم چه اتفاقی افتاد که دیگه از تاریکی که سراسر منطقه را فرا گرفته بود و فقط گهگاهی نور منور بود که فضا را روشن میکرد که آنهم باید جان پناه می گرفتیم تا در تیر رس دشمن قرار نمی گرفتیم واهمه ای نداشته باشیم. واقعا تعبیر زیبایی است * جهنم شلمچه دروازه ی بهشت* هرچه بود زیبایی بود و بس ، در گرمای بالای55 درجه آبادان ساعت از 12 شب به بعد تازه هوا کمی خنک میشد و رزمنده ها کمی استراحت میکردند اما آن شب :
39 سال قبل در چنین ساعاتی به همراه فرمانده خط ایستگاه 12 آبادان آقای لاردو و معاونش کاظم آقا که هر دو اهل خوزستان بودند به همراه فرمانده گردان مازندرانی شهید علی اکبر درویشی (اهل ساری که سال بعد در عملیات رمضان به شهادت رسید) برای شناسایی و هماهنگی با جهاد برای وصل کردن خاکریز خط ایستگاه 7 وایستگاه 12 که جاده مواصلاتی ماهشهر و آبادان مابین این دو خط قرار داشت در حال عبور به سنگر شهید جعفر رحمت نژاد رسیدیم. مدتی بود که این شهید کم حرف شده بود و بیشتر تو عالم دیگه ای سیر می کرد. به او گفتم چرا بیرون سنگر میخوابی ؟ خطرناکه و او هم با لبخند جوابم را داد که بادمجون بم افت نداره. پس از کمی تامل و گفتگو از او خدا حافظی کردم .
شهید (جعفر رحمت نژاد) از 11 نفر رزمنده بسیجی بابلی بود که در اردیبهشت سال 1360 از اعزامی های گروه 7 سپاه منطقه 3 به همراه ما بوده است. شهیدی بود که صلواتش معروف بود از اون صلواتهایی که اسم 12امام را میبرند (به حسن و حلمش و.. به باقر وعلمش و....)
اون شب بعد از چند دقیقه صحبت از او خداحافظی کردم وبه محل ماموریت رفته و تا صبح همانجا بودم. صبح در حال برگشت و زمانیکه به سنگر شهید رسیدم دوستانش به من گفتن یکی دو ساعت بعد از رفتن شما (ساعت12شب) خمپاره ای نزدیک سنگر افتاد و جعفر دوست شما به شهادت رسید. روحش شاد.
شهید رحمت نژاد در وصیت خود دارد به اینکه مرا کنار قبر برادر شهیدم عباس قندی دفن کنید .گرچه در گلزار شهدای معتمدی مزار این دو شهید فاصله ای نیست ولی مکان شهادتشان هر دو در آبادان با فاصله ای نه چندان دور به شهادت رسیدند. شهید جعفر رحمت نژاد در ایستگاه 12 آبادان و شهید عباس قندی در ذوالفقاریه آبادان.
از 11بسیجی که از بابل اعزام شدیم 3 نفر از دوستان به شهادت رسیدند:
1- شهید جعفر رحمت نژاد سالگرد شب شهادت
2- شهید جانبرار عزیزی اهل روستای قمی کلای بابل که کنار خودم به شهادت رسید.
3- شهید احمد علی کوچکی سالگرد شب شهادت که این شهید آخری اهل قائمشهر بود و دارای دو فرزند و کادر رسمی ژاندارمری سابق بوده که با هماهنگی سپاه بابل به همراه ما آمده بود.