برای زندگی از سنگلاخی سخت و دشوار عبور باید کرد و در این راه دشوار آنچه را که می بینیم و بدست می آوریم یا مرگ است یا زندگی. زندگی تنها زنده ماندن نیست بلکه آزاد زیستن و جهاد در راه خداست. اگر تو آزاد نباشی، زندگی را برای چه میخواهی و اگرجهاد در راه خدا نکنی، آزادی را برای چه میخواهی؟ گو اینکه آزادی بی حد و حصر، به بی بند و باری تبدیل می شود. تا جهاد نکنی نمیتوانی زندگی جاویدی در عالم باقی داشته باشی. برادران و خواهران اینک هنگام جهاد در راه خدا است.
از شما پدر، مادر، برادر و خواهر عزیزم میخواهم که لحظه ای این رهبر را از یاد نبرید و همیشه و درهمه جا این رهبر عزیزو عالیقدر و مجاهد را دعا کنید. نماز جمعه را از یاد نبرید و به دعای کمیل بروید، تشییع جنازه برادران عزیز و شهید بروید.
از رهبرعزیزخیلی معذرت میخواهم که نتوانستم در راه او گامی مثبت بردارم و بتوانم  کمک به همنوعان خود بنمایم.

****
مادر شهید : شهید زمانی که دوست داشت به جبهه برود من مخالف بودم. می گفتم پدر و برادرت در جبهه هستند من تنها هستم. به من می گفت تو نمی گذاری من بروم من حتماً می روم. خودش رفت برای ثبت نام اما مسئولین گفتند در حال حاضر به نیرو احتیاج نداریم، نیرو زیاد داریم. شهید با حرف آن ها ناراحت شد و گفت شما دارید کار دوره ی طاغوت را می کنید. شما پارتی بازی می کنید و افرادی را که خود می خواهید به جبهه می برید.
مسئولین دیدند که او بسیار علاقمند است از او سوال کردند چند کلاس سواد داری؟ گفت اول دبیرستان . گفتند دوست داری امدادگر شوی؟ شهید گفت هر چه باشد خدمت است فرقی نمی کند. گفتند حقوق چقدر بنویسیم. شهید گفت حقوق نمی خواهم فی سبیل الله کار می کنم.