شهید محمود یزدانفر

شهید محمود یزدانفر نام پدر : علی نام مادر:معصومه رجبی تاریخ تولد :1342/09/30 تاریخ شهادت : 1364/02/12 محل شهادت : طلائیه جاویدالاثر

ادامه مطلب

شهید محمودیزدانفر:
امیدوارم بین امت رزمنده و شهید پرور ایران این پیام قرآن مجید که می‌فرماید: «وَاعتَصِمو بِحَبلَ الله جَمیعا و لا تَفَرَّقوا» به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید، فراموش نگردد و باید همواره هوشیار باشید تا استعمار از طریق مختلف به انقلاب اسلامی ضربه نزند و تاکنون ابر قدرت‌ها هرچه توانستند که انقلاب‌مان را با کودتا و جنگ تحمیلی و ... با شکست مواجه کنند ولی نتوانستند. اما باید توجه داشته باشید که استعمار دست از سر ما بر نمی‌دارد و ما را به حال خودمان وا نمی‌گذارد و این بار با سلاح تفرقه‌افکنی و فاصله بین مردم ایجاد کردن خود را بر ما مسلّط  می سازد و این توطئه در صورتی خنثی می‌شود که همواره هوشیار باشید و از انقلاب اسلامی و خون شهیدان حفاظت و حراست کنید و برای اینکه بتوانید از انقلاب حراست کنید و به جهان صادر کنید....

فرازی از وصیتنامه جاویدالاثرشهید محمود یزدانفر
امام را هرگز تنها نگذارید و صادقانه و مخلصانه پیرو خط امام که  همانا  خط اسلام راستین است باشید . بدانید کج روی و راست روی  هر دو به گمراهی ختم میشود. برای سلامتی امام دعا کنید و ادامه عمر پر فیض و برکتش را تا ظهور ولی عصر ارواحنا فداه از خداوند درخواست نمایید و بکوشید از سربازان و یاری دهندگان دین خدا باشید که اگر این چنین شد پیروزیمان قطعی است. ان تنصر ا... ینصرکم و یثبت اقدامکم و همیشه این دعا را بر لب آورید : اللهم اجعلنا من جندک فان جندک هم الغالبون
بار الها ما را از سپاهیان خود قرار ده  و براستی  که سپاهیان تو پیروزند.  در کنار امام  و برای تداوم خط اصیل انقلاب و تداوم خط ذی نفوذ  ولایت فقیه  از تبلیغ  برای حضرت آیت ا... العظمی منتظری و و آیت ا... مشکینی کوتاهی نکنید.
و شما ای فریب خوردگان  اجانب بهوش آیید  و راه توبه پیشه گیرید که شما مصداق خسرالدنیا والاخره  هستید.  براه آیید و تا دیر نشده  خود را از منجلاب تباهی  بیرون  کشید . امید این است و گرنه شما محکوم به فنا هستید و این وعده خداوند متعال است.
و اما پدر و مادرم از شما میخواهم که فکر مستضعفین و محرومین باشید. مجلسم را با سادگی بر پا کنید و کمی به کربلای حسین بیندیشید و به مظلومیت  او که نظیر آن را حتی تاریخ  به خود ندیده است.
و در ضمن به هیچ وجه راضی نیستم که مخالفان انقلاب و امام بصرف دوستی و وابستگی در مجلس من حاضر شوند . انشاء ا... خداوند این جان  ناقابل را از من قبول کند.
به امید فرج زود تر امام زمان (ع) و بقا طول عمر رهبر عزیز و گرانقدرمان تا ظهور مهدی (ع) و در کنار آن حضزت ان شاءا...  والسلام  وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
محمود یزدانفر بتاریخ 1363/6/11

فرازی از زندگینامه شهید محمود یزدانفر
بعد از اتمام ماموریت که مدتش 6 ماه بود به ستاد منطقه یک سپاه برگشت که همان زمان درخواست مجدد ماموریت به جبهه را نمود که اینبار این پاسدار حسینی به کربلای به خون غلتیده خوزستان هجرت کرد. مدتی در جبهه  بود که مصادف گشت با طرح عظیم لبیک یا خمینی که سیل خروشان عاشقان شهادت و کربلای حسینی راهی جبهه ها شدند و برادر شهیدمان محمود به عنوان مسئول آمار سپاه یکم قدس معرفی گردیدند. در همین اوقات بود که عملیات غرور آفرین و پیروز مندانه ی خیبر آغاز گشت و محمود شاهد ما از جمله کسانی بود که با شرکت فعال در عملیات پرچم خونین حسینی را در آن سوی مرز ها به اهتزاز در آورد و دیگر بار بازوان خویش را  مزین به مدال الهی نمود. پس از عملیات خیبر بود که این مهاجر رزمنده درخواست انتقال به واحد اطلاعات عملیات را نمود که به او گفته شد در صورتی می توانید انتقالی بگیرید که تعهد یکسال دیگر ماندن در جبهه را بنمایید که این سینه سرخ خستگی ناپذیر جبهه ها می گوید نه آنکه یکسال بلکه تعهد می دهم تا آخر قطرات خونم در جبهه بمانم، تا اسلام و امام عزیز بمانند و با تجربه وافر از جنگ به واحد اطلاعات عملیات لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) رفتند. پس از این انتقال بود که این بنده مخلص خدا با رشد معنوی قابل توجهی که پیدا کرده بود، دیگر همسنگران این شهید و شاهد با دیدن چهره پر فروغ این پاسدار غبته می خوردند. از همسنگرانش نقل است که این رزمنده هرشب تا آیاتی از کلا الله مجید را تلاوت نمی نمود به خواب نمی رفت. بعد از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید مدتی در سنگرش به خواب می رفت اما مجددا برای شب زنده داری در سیاهی شب بلند میشد و از خواب شیرین چشم می پوشید و با خدایش به تنهایی به نجوا می پرداخت و نماز شب می خواند که فقط ستارگان آسمان شاهد این نجوای معشوق با معبودش بودند.
آری او همچنان در جبهه ماند تا آنکه عملیات پیروزمندانه  بدر آغاز گشت و این مجاهد نستوه در این عملیات قهرمانانه هم شرکت کرد. با گذشتن از موانع صعب العبور دشمن در رود خانه دجله وضوی عشق ساخت و خود را مهیا از برای رفتن به معراج محمدی نمود. پس از این عملیلات به عنوان مسئول گروه از واحد مربوطه انتخاب گردید و در آخرین باری که به مرخصی آمده بود بیشتر از چند روزی در بابل نماند و مجددا به جبهه برگشتند. وقتی دلیلش را از او جویا شدند در جواب این عاشق سبک بال می گوید اصلا نمیتوانم به غیر از جبهه در مکانی دیگر بمانم و زود دلم گرفته می شود و حقا هم پیرو آن بزرگ مقلدان امام را جز این راهی نخواهد بود.
یک روز قبل از شهادتش وقتی یکی از برادران از او سوال می کند که خانواده شما چشم انتظارند، چرا نامه و یا تلفنی برای منزل نمی نمائید ؟ در جواب می گوید نباید چشم انتظار من باشند، باید صبر پیشه کنند، چرا که شاید دیگر بر نگردم.
آری حقا هم این چنین شد. اصلا تو گویی او می دانست که به زودی از این دنیای خاکی و بی ارزش پر خواهد کشید .
در تاریخ 12/2/64 در دل شب به هنگامی که به سرپرستی عده ای از رزمندگان برای شناسایی مواضع دشمن مزدور در قلب خاک عراق به پیش می رفت با یزید صفتان بعثی درگیر میشود و جانش را به جانان تسلیم می نمایید و جنازه ی مطهرش در کربلای خوزستان به یادگار می ماند و شاید این زمزمه را آخرین لحظات بر لب میداشت که:
نوای شمع شب تاریک عاشق     
نوای جانان و جان قلب صادق
به لبیکی دلم آباد گردان     
 الهی روح وجانم شاد گردان

و چه نیکو خدای منان به ندای این محب درگاهش لبیک گفت و پذیرای جان این عاشقش گشت و به آنجایی هدایتش نمود که بهشتش گویند و هزاران درود و رحمت خداوندی بر نوای شهید شاهد که با خونت خط سرخی بر تمامی یاوه گویی های بد بینانت کشیدی و ثابت نمودی یاور واقعی پیر جماران بودی واما...
خوشا آنان که با گذر از پل شهادت به بهشت برین رسیدند و راهشان را با وارستگی و آزادگی برایمان به یادگار گذاشتند، که اینها و این رسالت سنگین بدان امید که بتوانیم استمرار دهنده ی واقعی این راه خونین باشیم.
((دوستان و همسنگران شهید))

 

ویدئوها

صداها

کاربران آنلاین9
بازدیدکنندگان امروز 263
بازدیدکنندگان دیروز 975
کل بازدید ها 892366