برادر شهید : آخرین باری که میخواست برود جبهه، همه ما ناراحت بودیم. به او گفتیم نمی خواهد بروی. پدرم گفت من چشم هایم نمی بیند. تو باید عصای دستم باشی، اما او همه را قسم داد و گفت که باید بروم. تکلیف است و باید بروم.
خواهر شهید : شهید فردی مهربان و دلسوز بود. فردی صبور و خوش اخلاق بود . متواضع و فروتن بود . امانتدار بود . درحفظ اسرار می کوشید . درگفتار و کردار صادق بود و قت شناس بود.

 شهید مناسبی:
به شما عزیزان توصیه میکنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع ازمیهن از هیچ چیز دریغ نکنید که دفاع ازمیهن حکم دفاع از ناموس را دارد.
 نماز را اول وقت بجا آورید ودر انجام فرائض دینی بکوشید. ازخواهرانم میخواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر ازخون شهیدان است.

****

یادش به خیر با آقا جمال مناسبی عزیز توی گروهان ۲ گردان یا رسول بودیم. بچه با اخلاص و البته فعال و زبر و تند و تیز بود. موقعی که وارد شلمچه و کنار حوضچه اسکله کنار دریاچه ماهی شدیم، توی سنگر گروهی ساعتی رو استراحت و نماز و ...  دستور رسید که دسته ما حرکت کنن و سوار قایق موتوری بشن.
زمان حرکت مهمات رو به تن آقا جمال محکم کرده بودم و او بیقرار و مشتاق حرکت به خط مقدم و پرواز به عالم  ملکوت  که نمی دونستم دیگه دست نیافتنی بود. فرمانده گروهان منتظر جمع شدن نیروها بود و همه با سرعت و سر از پا نشناخته از کنار معراج شهدا و سنگر اورژانس رد می شدن و سوار قایق و ...
 اما ساعاتی بعد و روز بعد بعضی ها یا سر از اورژانس در آوردن و مجروح و یا مثل آقا جمال شهید و معراجی خوشا به حالشون..

جعفر سراجیان
شهید جمال مناسبی جوان با حال با غیرت ساکت و متواضع بود کم حرف می زد خیلی قانع بود. بعدازظهر 11/11 ما جلوتر از خط مقدم کمین بودیم. عراقی پی درپی پاتک میزدن. تانکها بهمراه هلی کوپتر حمله آغاز می کردند. ما هم نیروی ما کم بود. بچه های زیادی شهید شدن ازجمله شهید جمال مناسبی روحش شاد.
حسن مهدی خواه