فرازی از وصیتنامه شهید جمال معتقدی
با درود به رهبر کبیر انقلاب ایران نائب امام زمان (عجل الله) و امت شهید پرور ایران اکنون که این مطالب را می خوانید در بین شما نیستم چون این دنیای بی ارزش محل رفت و آمد است پس برادران و خواهران حزب الهی باید راهی انتخاب کنیم که نهایت بسوی الله باشد و من خواستم دلیل انتخاب کردن راهی را که در پیش گرفتم عنوان کنم.
یکی از چیزهایی که ما را به هدف نزدیک می کند جهاد است و نمونه بارز آن امروز در جبهه های جنگ پدیدار است که واقعا حضرت مهدی ( عجل الله) فرمانده لشکر اسلام است و کج اندیشان و مشر کین از درک این واقعیت عاجزند و حق هم دارند چون شیطان در درون آنها نفوذ کرده و اگر اشخاصی کافر و مشرک شدند. علتش این است که نظر لطف خداوند شامل آنها نشده و خدای یکتا رحمتی نسبت به آنها ندارد و آنچه کمونیستهای افراطی و ضد خلق می گویند پوچ است زیرا اگر چه در تاریخ حکومت آلت دست طبقه حاکمه بوده ولی در زمان حال حکومت بفضل خدا پاسدار قوانین اسلام است و در برابر دشمنان خارجی و داخلی می ایستند و شما برادران و خواهران حزب الهی و مسلمان، اسلام را چنان درک کنید که ایدئولوژی و معارف و فرهنگ اسلامی بسیار عزیز است زیرا مولایمان علی (ع) در سنگر به خاطر یک هدف 23 سال مبارزه برای مکتب ، 25سال مقاومت و سکوت و برای وحدت 5 سال حکومت برای عدالت کوشش و تلاش کرد.

و شما هم این قرآن و اسلام را گرامی بدارید تا وعده خدا سر رسد و همیشه دنباله رو روحانیت مبارز باشید و انشاالله رزمندگان اسلام با فتح کربلا، قدس عزیز را نجات خواهند داد و اسلام جهانی خواهد شد و در خاتمه سخنی چند با پدر و مادرم دارم، که بدانید مراسم تشیع جنازه من بهترین مجلس دامادی می باشد
 و بدانید که من با میل خودم و با اسلحه الله اکبر به میدان جهاد رفتم، پس کاری کنید که دشمنان اسلام مجال تبلیغات را نداشته باشند و همیشه امام امت را دعا کنید و حدود یکسال نماز و روزه قضا دارم که برایم بجا آورید و برادر کوچکم مهدی را از الان به مساجد و مجالس مذهبی ببرید تا از کوچکی پاک باشد.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 بسیجی دیده بیدار عشق است
بسیجی پیر میدان دار عشق است
خوشا سیمای آن دلدار دیدن
حضور حضرت مهدی رسیدن
 و السلام

خاطرات و معرفی شهید جمال معتقدی
مادرشهید: غسل جمعه می کرد و بعد می رفت مسجد. با ایمان بود. تا نماز جمعه نمی رفت و نمازش را نمی خواند نهار نمی آمد و خادم امامزاده یحیی بود. اهل دعا و نیایش و قرآن موقع افطار بود و همیشه می گفت: «حق الناس را باید رعایت کنیم».
مادرشهید: در زندگی در ناز و نعمت بودند و هر چیزی می خواستند کوتاهی نمی کردیم و برایشان مهیا بود.
جواد برادرشهید: در مراسم دعا و نیایش شرکت می کرد و از کارهای حرام دوری می کرد. محرم به عزاداری ها می پرداخت و جزو هیئت مسجد بود و مراسم دعای توسل شرکت می کرد. نیمه های شب مشغول خواندن نماز شب  و راز و نیاز می شد. کتاب های مذهبی مطالعه می کرد. همیشه در مورد حجاب سفارش می کرد و این که نمازتان را موقع اذان بخوانید. یک لحظه از مسجد غافل نمی شد.
مادرشهید: ایشان در بیشتر کارها به خانواده کمک می کرد. ساکت و رئوف بود.
جواد- برادرشهید: ایشان محبوبیت خاصی در خانواده داشت. احترام خاصی برای پدر و مادر قائل بود به خصوص برای مادرش.  ارتباط گرمی با ما داشت و مهربان بود. نسبت به بزرگترها تواضع داشته و به ناموس مردم نگاه نمی کرد و از نظر امانت داری شهرت عام داشت. در مقابل حرف  باطل ایستادگی می کرد. سفارش می کرد در انتخاب دوست عجله نکنیم و او را خوب بشناسیم.
مادرشهید: ایشان چند باری امام را از نزدیک دید ومی گفت:« هربارامام رامی بینم انگشتردستشان چشم آدم را میزند» و می گفت:« باید از امام اطاعت کنیم.» شب های چهارشنبه دیدارخانواده شهدامی رفتند و رسیدگی می کردند و دلداری می دادند.