شهید فیض الله مهربانی

شهید فیض الله مهربانی اجائی نام پدر : قدرت الله نام مادر: حلیمه قربان پور ولوکلایی تاریخ تولد :1344/12/28 تاریخ شهادت : 1365/10/04 محل شهادت : ام الرصاص گلزار:معتمدی(8سال مفقود)

ادامه مطلب

زندگی نامه شهید
در 28 اسفند 1345 در«اُجابندان» قائم شهرمتولد شد. وقتي صداي گريه نوزاد تازه‌ رسیده «قدرت‌الله و حلیمه» درفضای خانه پیچید، بارقه هاي اميد در چشمشان درخشيدن گرفت. از این ‌رو، پدر كه مداح اهل بيت(ع) بود، سجده شكر به جا آورد. شايد مي دانست اين پسر، بعدها مردي خواهد شدا ز تبار نور.
پنج بهار از زندگي «فيض الله»مي گذشت كه والدینش به دليل مشكلات مالي، از قائم شهربه بابل مهاجرت كردند تا بتوانند كاري دست و پا كرده، ازعهده مخارج زندگي بر بيايند.
تحصیلات فیض‌الله به پایه سوم راهنمایی درمدرسه «ناصرمقدم» بابل ختم می‌شود. او سپس، درمغازه تعميرات راديو و تلويزيون مشغول به كار شد تا کمک‌ حال خانواده‌اش باشد.
پدرش مي گويد: «داراي روحيه ايثار و فداكاري بود. صبور در برابر مشكلات، و قدردان زحمات پدر و مادر. نسبت به وعده هايي كه مي داد، وفادار بود. حق و حقوق ديگران را هم رعايت مي كرد»
او به دلیل تربیت دینی والدین، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به آن کوشا. علاوه بر آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، همواره سعی در کسب کمال معنوی و فضایل انسانی داشت.
در بیان خلق‌ و خوی این فرزند نیک ‌سیرت، باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعت ‌پذیری از آنان، پیشتاز. با دیگران نیز در نهایت گشاده‌ رویی و ملاطفت رفتار می‌کرد و نزدشان از محبوبیتی خاص بهره‌ مند بود.
فیض ‌الله هيچ گاه حكومت طاغوت را به رسميت نشناخت. از این‌رو، در دوران انقلاب با شركت در تظاهرات و پخش اعلاميه، با رژيم ستم‌ شاهي مبارزه مي كرد.
با پیروزی قیام سال 1357، به عنوان یکی از بانیان بسیج محله «اسلام‌آباد شرق» دربابل، به عنوان فرمانده پایگاه، فعالیت‌هایش را درقالب برگزاری مراسم و محافل دینی، ترغیب جوانان به حضور در این نهاد و انجام اقدامات تبلیغی فرهنگی ازسرگرفت.
ناگفته نماند که او در تشکیل انجمن اسلامی این محله و تغییر نام آن از حسن‌آباد  به اسلام‌آباد نیز، نقش درخور توجهی داشت.
هنوز مدتي از پيروزي انقلاب اسلامي نگذشته بود كه ائتلاف قدرت هاي استكباري براي خاموش كردن شعله‌هاي ايمان مردم، جنگي را به ملت ايران تحميل كرد. از این‌رو، جوششي از غيرت و ايثار در روح و جان فيض الله ايجاد شد؛ چراکه «هَل مِن ناصر» رهبر را شنيد و دل از خانه و كاشانه برداشت و به جمع  رزمندگان در مناطق نبرد پيوست. او دفاع مقدس را دفاع از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و عزت کشور می‌دانست. از این‌رو، سعی می‌کرد بیشتر در جبهه حضور داشته باشد.
فیض‌الله در سال 1360 در کسوت تک ‌تیرانداز، راهی گیلان‌غرب شد. در سال 1361  نیز با حضور در ارومیه، طی انجام ماموریت آسیب دید و به بیمارستان انتقال یافت.
سال 1364 نیز با انتصاب به سمت مربی آموزش، درسپاه سوادکوه به تربیت نیروهای بسیجی همت گماشت.
معاونت گروهان، فرماندهی قله و دسته، از دیگرخدمات فیض‌الله درطول مدت حضورش درجنگ تحمیلی به شمار می‌رود.
جمع‌آوری کمک‌های مردمی و دلجویی از بازماندگان شهدا، ازجمله فعالیت‌های او درجبهه فرهنگی محسوب می‌شود.
و سرانجام، او در 4/10/65 طی عملیات کربلای4 به جمع یاران سفرکرده‌اش پیوست. پيكر پاكش نیز هشت سال بعد، درجزیره ام‌الرصاص، تفحص گشت و سپس، با وداع همسرش ام ‌لیلا فلاح ‌پور و تنها یادگارش زهرا در گلزارشهداي معتمدي بابل به خاك سپرده شد.

دلنوشته ای از دختر غواص شهید فیض الله مهربانی(زهرا مهربانی)
زمستان است.
صداي خروش اروند را مي شنوي؟ از ابتداي جهان، قبل از خلقت، خداوند اما چهارم دي ماه را آفريده بود، صدايش را ميان تمام اقيانوس ها رها كرد و نواي وطن خواهي را با همان صدا آفريد.
خوب كه گوش كني، مهربان است، پر فيض در كنار الله مي درخشد.
اگر لحظه اي حقيقت بين شوي، پدر مرا خواهي ديد كه خدايش از همان ابتدا قهرمان اروند آفريد.
چهارم دي ماه را به ياد داشته باش، تا ايران برايت معنا شود.
چهارم دي ماه سالروز عمليات كربلاي ٤ و شهادت قهرمان فيض الله مهربانی گرامي باد.


فرازی از وصیتنامه شهید فیض الله مهربانی
با سلام و درود فراوان بر پیامبر عظیم‌الشان اسلام خاتم الانبیاء حضرت محمد مصطفی (ص) و با سلام صلوات بر سرباز گمنام حضرت محمد (ص) امام اول شیعیان حضرت علی (ع) و سلام و صلوات بر امام عصر (عج) و نائب بزرگوارشان حضرت امام خمینی و با درود فراوان بر شهدای عزیز و رزمندگان خداپرست ارتش اسلام، وصیت خویش اینگونه آغاز می‌کنم.
خدایا! اسلام را پیروز و حزب الله را سربلند گردان و امام امت ما را سلامتی و طول عمر عطا فرما. خدایا گناهان این امت و گناهان این عبد کوچکت را به لطف و بزرگیت ببخش و ما را جزو شهیدانت قرار ده ... .
ای مردم و ای دوستان و ای بستگان من! من فیض‌الله هستم، همانی که از شروع دوران جوانیم خداوند به من عنایت کرده و مرا شیفته ارگان مقدس سپاه نموده و وسیله ساخت و مرا در جوار عزیزانی همچون حنظله‌ها، وهب‌ها، علی اکبرها و قاسم‌ها و عباس‌ها قرار داد و اما حیف که نتوانستم خوب از این لطف خداوند استفاده نمایم و امتحان خداوند را با نمره‌ای خوب جواب دهم. بلی همانی که بسیاری از شما حتما از من رنجیده‌اید و از من بدی‌هایی دیدید که ناگفته نماند بیشتر دلایل آن بر حسب رضایت خداوند بوده و برای اسلام بوده که اگر هم ناخالصی وجود داشته از خداوند طلب مغفرت می‌کنم و امیدوارم شما نیز مرا ببخشید.
علت اینکه پیرامون اهدافم در نخست بحثی نداشتم این است که همان آیات قرآن تمام جواب‌ها را می‌دهد و جای هیچ سئوال و بحثی باقی نمی‌گذارد و امیدوارم تمام آیات قرآن و خصوصاً آیه مذکور مورد توجه و الگوی مومنین و حزب او قرار بگیرد.
ای مردم! از جنگ نترسید و روز قیامت را فراموش نکنید و همیشه احساس کنید که امکان دارد همین حال بمیرید و آن موقع چه جواب دارید بگویید و قدر امام امت را بدانید که به خدا قسم هنوز خیلی از ما هستند که امام و رهبر عزیزمان را درک نکرده و قدر نمی‌دانند و خیلی هستند که مخالف و دشمن امام هستند ولی از ترس عقیده‌شان را ابراز نمی‌دارند. حزب‌الله باید آن‌ها را مثل سگ خفه نمایند. آری آن کس که مخالف امام است یعنی مخالف با قرآن است، مخالف با خاتم انبیاست، مخالف با علی است، مخالف با دین برحق خداست، حالا می‌خواهد در هر رنگ و لباسی باشد.
و اما ای مادر مهربانم! مادر رنجیده و زحمتکشم. قبل از هر چیز باید بگویم خیلی دوستت دارم و خدا ان‌شاءالله اجرت دهد. امیدوارم بعد از شهادتم گریه نکنی. البته نمی‌گویم اصلا گریه نکن نه، گریه بکن، نه آنقدر که مورد خوشحالی دشمن و ضد انقلاب قرار گیرد و ان‌شاءالله به خاطر اینکه نتوانستم وظیفه‌ام را در قبال شما و پدر ایفا کنم بسیار عذر می‌خواهم و از خدا می‌خواهم که شما را با حضرت زهرا (س) محشور بفرماید.
و ای پدر گرامی و عزیز من! ان‌شاءالله بعد از مرگم برایم دعا می‌کنید چون که خداوند دعای پدر را بسیار گرانبها کرده است و امیدوارم مرا ببخشید که نتوانستم خدمتگزاری شما کنم.

هر كس در زندگي خود وظايفي دارد. اگر اين وظايف با صداقت، عشق و ايمان انجام گيرد، همه به آن رشدي كه مي خواهند،‌ مي رسند. هرگز نبايد فراموش كنيم که هر فكري كه داريم، هر كلامي كه بر زبان مي آوريم، هر عملي كه مرتكب مي شويم و هر احساسي كه در ما بيدار مي شود، همگی در حافظه طبيعت ثبت مي گردد. ما مي توانيم اطرافيان مان يا خودمان را فريب بدهيم، امّا هرگز نمي توانيم طبيعت را بفريبيم. «گوشه اي از گل‌گفته‌های فیض‌الله به خانواده‌اش»

 

ویدئوها

صداها

کاربران آنلاین6
بازدیدکنندگان امروز 392
بازدیدکنندگان دیروز 532
کل بازدید ها 889880