شهید سید حسن ایزدهی

شهید سید حسن ایزدهی نام پدر : سید امیر نام مادر: زینب تیری کانی تاریخ تولد: 1348/04/29 تاریخ شهادت: 1365/12/13 محل شهادت: شلمچه گلزار: شهدای معتمدی (8سال مفقود)

ادامه مطلب

وصیت نامه شهید سیدحسن ایزدهی
بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نستعین  وانه خیر ناصر و معین
((من المومنین رجال صدقوا ما عاهد و علیه فمنهم قضی نحبه و منهم من منتظر و ما بدلوا تبدیلا))
برخی از مومنان مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستن و کاملا وفا کردند پس ...
ایستادگی کردند تا در راه خدا شهید شدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند .
با درود و سلام خدمت آقا امام زمان (ع) یگانه منجی عالم بشریت برپا کننده حکومت عدل اسلامی به اهتزاز در آورنده ی پرچم لا اله الا الله و با سلام و درود خدمت رهبر کبیر انقلاب اسلامی ، پیر جماران مرد ثابت و استوار در راه خدا و با سلام و درود خدمت دلیر مردان جبهه های حق علیه باطل، این زاهدان شب و شیران روز و باسلام خدمت امت حزب الله و شهید پرور به ویژه خانواده شهدا اسرا مجروحین و معلولین جنگ تحمیلی .
پروردگارا بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را در راه خودت ثابت و استوار بدار. بار الها جوانی هستم امیدوار به تو و تصمیم گرفتم در راه تو و برای برقراری حکومت اسلامی با کافران جهاد کنم. نیتم را خالص کن بار خدایا یاوری جز تو ندارم و به تو علاقه دارم دل به تو بستم و از شهر هجرت کردم و به دشت و کویر رفتم نه پدری همراه داشتم و نه مادری و نه برادری فقط تو همراهم بودی .
الهی تو بهتر میدانی که من برای چه چیز رفتم، تو حاجت و احتیاج ما را میدانی تو بهتر میدانی در دلم چه می گذرد. معبودا مرا در گروه شهدا و صلحا قرار ده و اینک قلم در دستم می لغزد و به روی صفحه، وصیت نامه ام را می نویسم به من کمک کن.
(( انا لله  و انا علیه راجعون)) به درستی که همه ما از خدا هستیم و به سوی او برمی گردیم.  ای مردم و ای امت حزب الله توجه کنید که ما مسافر هستیم، مسافری که حق ماندن تا ابد را در یک جا ندارد. بیایید و با هم آماده شویم برای لقاء خدا و برای مهمانی رفتن پیش خدا.  بیایید و با هم لباس نو بپوشیم و بهترین لباس، لباس تقوا است (( و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یدکرون)) چه جوری وقتی ما میخواهیم برای مهمانی رفتن پیش یکی از بزرگتر های شهر یا کشور خودمان را درست لباسمان را تمییز می کنیم برای مهمانی رفتن پیش خدا باید لباس تقوا داشته باشیم. ای مردم بدانید راه دراز و طولانی است باید کمر همت بست و رفت و بدانید که راه مشکل و سخت است وباید توشه راه داشته باشیم وگرنه گرفتاریم. حال که مرگ مانند یک دام بزرگ است و حتما چه بخواهیم و چه نخواهیم به دام میافتیم چه بهتر که راحت و بهتر به دیدار دام برویم. مرگ هم همین است چه بخواهیم وچه نخواهیم باید بمیریم، چه بهتر که آزادانه و آگاهانه در راه معبود بمیریم، معبودی که به هر کسی در راهش کشته شود به آن اجر و مزد م یدهد .
(( ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه - یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراته والانجیل))
(( آنکس که تو را شناخت جان راچه کند     فرزند و عیال و خانمان را چه کند
  دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی    دیوانه تو هر دو جهان را چه کند ))
ای مردم بدانید که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده ام، زیرا فهمیدم که دیگر جای ماندن و درنگ کردن نیست، باید هرچه زود تر رفت و با کافران جنگید. ای کسانی که به پول خود و به مال و فرزند خود می نازید بدانید مرگ در انتظار شماست و آن وقت نمی توانید با اموال وارد قبر شویید. به فرعون نگاه کنید به قارون نگاه کنید که در آخر گرفتار عذاب خدا شدند. ای جوانانی که در سر چهار راه ها  و در خیابان با لباس های تنگ و ننگ آور و ذلت قدم می زنید و شهر و روستا را به خرابی و کثافت کاری کشاندید بدانید که جوانیتان از بین میرود و گرفتار خشم خدا می شوید.
پدر گرامی می دانم که برای من زحمت کشیدی و من نتوانستم جبران کنم. امیدوارم که اگر هر بدی و نافرمانی از من دیدی آن را ببخشید. ان شاء ا.. که خدا به شما صبر عظیم و اجر جزیل عنایت فرماید .
مادرم فهمیدم که زحمت برایم زیاد کشیدی، برایم سختی دیدی. مرا ببخش، شیر پاکت را بر من ببخش. امید وارم با حضرت زهرا(س) محشور شوی. مادرم، برادرم مهدی را خوب تربیت کن و آن را نماز خوان کن  زیرا که نماز بهترین وسیله برای نزدیک شدن با خداست .
برادر گرامیم محمد کارهایت را برای خدا انجام بده و فرزندانت را با تربیت اسلامی بزرگ کن.
   برادر عزیز حسین وعلی تنها چیزی از شما می خواهم این است که نمازتان را بخوانید و به پدر و مادر کمک کنید ، انشاءا... موفق باشید.
خواهر گرامی از حضرت زینب (س) سر مشق بگیر و حجابت را حفظ کن که بهترین زینت برای زنان همان حجاب اسلامی است. و در پایان از امت حزب الله و شهید پرور میخواهم که امام را تنها نگذارند و پیرو امام باشید و راهش را ادامه دهید که همان راه خداست.
دعای کمیل و دعا های توسل را حتما بپا دارید و به جبهه ها کمک کنید .
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته غفر الله الناو لکم انشاءالله
(پدر گرامی من تقریبا 8 هزار تومان پول دارم 5 هزار تومان آنرا خمس و زکاتم بدهید و بقیه را هر کاری میخواهید بکنید.(هر وقت دستتان باز شود ، لازم نیست همین الان بدهید)


خاطرات کوتاه از شهید سید حسن ایزدهی
برادرشهید : 4 یا 5 ماه بعد از رفتن من به جبهه ،حسن به جبهه آمدمن در گردان فاطمه الزهرا بودم . کاملاً معلوم بودکه فضای جبهه بر او تأثیر گذاشته است .خصوصاً در سنگر ها حالتی از او می دیدم که پیدا بود یک حالت معنوی ماندگار در او ایجاد شد.به خاطر جبهه رفتن من حسن خیلی با من مأنوس شد.او خیلی مظلوم بودحسن هم درس میخواند هم کارگری می کرد او وصیت کرد همان درآمد کمی که داشت مقداری از آن را خمس بدهند.خیلی اهل گریه بود ،خصوصاً برای امام حسین (ع) و ائمه معصومین که در فضای خانواده هم برقرار بود .
برادر شهید: شهید حجب و حیای بسیاری داشت .فرد خوش قولی بود با همه شوخی میکردو اهل خنده بود.

 

ویدئوها

صداها

کاربران آنلاین21
بازدیدکنندگان امروز 949
بازدیدکنندگان دیروز 1225
کل بازدید ها 892077